اندر احوالات میرزا محمود امیر الدوله
ان زینت کرسی ریاست, ان داده به مشایی در همه چیز وکالت, ان به خیال خود اخر کیاست, ان مخلص عالَم رفاقت, ان نخوانده قواعد سیاست, ان سفر کرده به همه جای جهان, ان خواننده دعای فرج تا به پایان, ان لج کننده با بزرگان, اهل ریاضت بود و مدعی عمل به شریعت و دائما مغیّر وزارت, تا جایی که در یک نیم روز هشت وزارتخانه را در هم ادغام نمود.
در تاریخ نقل امده که روزی با میرزا اکبر خان بهرمانی در افتاد و وی را ساقط نمود. و زمانی با چیز حسین ماسونی مجادله ای برپا کرده و او و شیخ مهدی تغییراتی را یکجا سرنگون ساخت. اما پدر رفاقت بسوزد که همه حامیان خود را فدای کسب رضایت رحیم الدوله مشاء کرد.
در اخرین جلسه ای که تاریخ نگاران به دورش حلقه زده بودند تا محسنات و ادب و اخلاق و رفتار و گفتارش را به نسلهای بعدی انتقال دهند, همه را انگشت به دهانِ تعجب رها نمود و به محل خدمتش شتافت: یکی در میان, در جواب سوال کنندگان میگفت که جوابتان در سوال نهفته است, کمی دقت کنید! در جواب سوال دیگر عرضه داشت که قانون همان چیزی است که من می فهمم و... خلاصه ماجرا اینکه چنان اهالی فرهنگ را سر کار کذاشت که نفهمیدند برای چه امده بودند.
کلمات قصارِ بسیاری از ایشان در تاریخ به یادگار مانده است که هر کدام نقل محفلِ اجنه مرتبطان گشته است و ما به جهت علو شان و مرتبت ایشان بعضی را به زیور نقل می اراییم:
در جائی گفته اند که: اون ممه رو لولو برد.
همچنین فرموده اند: اقای رئیس من مخلص شما هم هستم اما اجازه دهید فعلا حرف چرخ کنم.
و نیز گفته اند: من قانون گراترین ادم هستم بشرطی که معیار قانون فهم خودم باشد.
در جایی فرمودند: هر کسی حق اظهار نظر دارد اما نظر همه کشکه...
چه بگویم از ان ندا کننده سکوت برای وحدت, ان قدوه مخالف با هر گونه شدّت, ان یک هفته در میان, غایب از جلسات دولت.
خدایش با از ما بهتران محشور دارد و در جوار ابدی اسفندیار خان مشیر الدوله ارامش ابدی عنایت فرماید.